کد مطلب:299713 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

کنیه و لقب آن حضرت


فاطمه را با كنیه ی «ام ابیها» خوانده اند و لقب او را زهرا [1] و بتول گفته اند. هروی در شرح الغریبین گوید: «مریم را بتول (باكره) نامیده اند كه از مردان كناره می گرفت و فاطمه را بدان علت بتول گفته اند كه از نظیر و همتا بركنار است.» [2] .


[1] نويسندگان سيره و محدثان اسلامي براي دختر پيغمبر لقبهايي چند نوشته اند:

زهرا، صديقه، طاهره، راضيه، مرضيه، مباركه، بتول و لقبهاي ديگر. از اين جمله لقب زهرا از شهرت بيشتري برخوردار است، و گاه با نام او همراه مي آيد (فاطمه ي زهرا) و يا به صورت تركيب عربي (فاطمة الزهراء). زهرا كه در تداول بيشتر به جاي نام او بكار مي رود در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهايي از اين گونه معني مي دهد. و اين لقب از هر جهت برازنده ي اين بانوست. او چهره ي درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه ي روشن پرهيزكاري و خداپرستي است. اين درخشندگي به ساعتي مخصوص و روزي معين اختصاص ندارد؛ از آن روز كه وظيفه ي خود را تعهد كرد تا امروز و براي هميشه چون گوهري بر تارك تربيت اسلامي مي درخشد.

محدثان ذيل بعض اين لقبها و سبب آن روايتهايي نوشته اند. بازنوشتن آن گفته ها موجب درازي گفتار خواهد شد. آنچه از مجموع اين روايتها دانسته مي شود، بزرگي قدر و شخصيت برجسته ي دختر پيغمبر در ديده ي پدر و شوهر و مقام ارجمند او در اسلام و ميان مسلمانان است. اين حقيقتي است كه پيروان همه ي مذاهب اسلامي بدان اعتراف دارند. براي همين است كه در عموم كتابهاي شيعه و گاه در كتابهاي معتبر اهل سنت و جماعت كتابي جداگانه در فضيلت دختر پيغمبر ديده مي شود و يا فصلي را براي روايتهايي كه درباره ي اوست گشوده اند.

نام او فاطمه است. فاطمه وصفي است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معني بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمده است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معني مفعولي مي دهد، به معني بريده و جدا شده است. فاطمه از چه چيز جدا شده است؟ در كتابهاي شيعه و سني روايتي مي بينيم كه پيغمبر فرمود او را فاطمه ناميدند، چون خود و شيعيان او از آتش دوزخ بريده اند (بحار، ص 18، ج 43، از امالي شيخ طوسي. نسائي، حافظ ابوالقاسم دمشقي و جمعي ديگر اين حديث را ضبط كرده اند (الصواعق المحرقه، ص 160).) مجلسي از عيون اخبار الرضا و او به اسناد خويش از علي بن موسي الرضا و محمد بن علي (ع) و آنان از مأمون و او از هارون و او از مهدي و او به سند خويش از ابن عباس روايت كنند كه: وي از معاويه پرسيد مي داني چرا فاطمه را فاطمه ناميدند؟ گفت نه! ابن عباس گفت چون او و شيعيان او به دوزخ نمي روند (بحار، ص 12، ج 43.) فتال نيشابوري ضمن حديثي از امام صادق آورده است كه چون از بديها بريده شد او را فاطمه ناميده اند (روضة الواعظين، ص 148.) بدين مضمون روايتهاي ديگر هم آمده است آن چنان كه براي صيغه ي وصفي نيز معناهاي ديگر جز آنچه نوشتيم ضبط كرده اند. (بحار، ص 12.)

پيش از ظهور اسلام دو سه تن از زنان بدين نام موسوم بوده اند كه در اسلام به فواطم مشهورند، مانند فاطمه دختر اسد بن هاشم و فاطمه دختر عتبه بن ربيعه و نيز فاطمه دختر عمرو بن عائذ. (يعقوبي، ج 2، ص 8.) (همان/ ص 34/ 33) (مترجم).

[2] در جلد دهم بحار از حضرت باقر (ع) نقل است:

«هنگامي كه فاطمه زهرا (س) پا به جهان نهاد خداي تعالي فرشته اي را امر فرمود كه اين نام را (فاطمه) بر زبان رسول مكرم (ص) جاري كند، سپس پروردگار جهانيان فرمود من شير را به وسيله ي علم در وجود تو قطع كردم، و تو را از ناپاكي بازداشتم. آنگاه حضرت باقر (ع) فرمودند والله خداي تبارك و تعالي اين بانو را از علم مملو ساخت و از ناپاكي هاي زنان در ميثاق، منع كرد و بازداشت.» (فاطمه الزهراء، از ولادت تا شهادت/ سيد محمد كاظم قزويني/ ص 64) گفته شده اين اسم را به خاطر بسيار راستگو بودن و مقام والا و اينكه در مورد تمام كارهاي خود راست مي گفته به وي داده اند.

مفضل بن عمر گفت از امام صادق (ع) سوال كردم: «چه كسي فاطمه را غسل داد؟ فرمودند: اميرالمؤمنين. گويي كه اين مطلب بر من سنگين آمد، فرمودند: مثل اينكه اين مطلب بر تو گران آمد؟ عرض كردم آري فدايت شوم. فرمودند: قبول اين مطلب بر تو دشوار نيايد، زيرا كه جده ام فاطمه ي زهرا صديقه بود و كسي جز صديق را نرسد كه صديقه را غسل دهد آيا نمي دانستي كه مريم را جز عيسي هيچ كسي غسل نداد.» (همان/ ص 64) (مترجم).